حتما این تجربه را دارید که در مورد موضوعی حرف می زنید تا به اقدام در مورد آن تصمیم بگیرید. با این نوع کار نوعی تعهد در خودتان نسبت به آن مسئله ایجاد می کنید. تعهداتی وجود دارند که زمانی در انسان شکل می گیرند که به کسی زنگ بزنیم یا از چیزی طرفداری کنیم مخصوصاْ اگر این مسئله برایتان هم معنادار باشد و هم واقعی،  دو ویژگی که غالباْ در موضوعات با محوریت انسان قابل رویت هستند همراه با این نوع از تعهدات، مسئولیت های دیگری نیز وجود دارد که موجب تضعیف یا تشدید تعهد اولیه می گردد.

برای تغییر هر رفتار خواه عادت های فردی باشد یا فرهنگ سازمانی، ابتدا باید به درون نگریست. اول این سوال را از خود بپرسید که چه چیزی باید در من تغییر کند تا اتفاقات خارج از من نیز تغییر کنند؟

برای رهبری یک سازمان صرفاْ داشتن مشتری محوری و برنامه های مشتری محوری کفایت نمی کند. حتی می توان گفت که اگر رهبری نخواهد یا نداند که باید برخی کارها را شخصاْ انجام دهد، هر کدام از این موارد بیهوده و ناکارآمد خواهند بود. در ادامه به چندین ویژگی بسیار مهم که نیازمند تامل و تجدید نظر از جانب رهبران هستند اشاره می کنیم:

۱-یادگیری مداوم 

اشتیاق به یادگیری همیشگی در هر موقعیتی، ذهن شما را نسبت به دیدگاه ها و نقطه نظرهای جدید می گشاید و نیز کمک می کندکه با بزرگترین موانع پیش روی تغییر و نوآوری که تجربه نامیده می شود، مواجه شوید. تجربه همان صدایی است که در ذهنتان تکرار می کند که ما این کار را همیشه همین طور انجام داده ایم . 


۲-تغییر ذهنیت 

معمولاْ هیچ فردی شما را در جایگاه رهبران شرکت های تجاری به خاطر  توایی های مان در تغییر ذهنیت ستایش نمی کند. بلکه اراده کردن ها و پایبندی به تصمیم ها است که باعث می شود دیگران شما را تحسین کنند. 

در دورانی که کسب وکارها با شتاب در حال تجربه تغییرات درونی و بیرونی هستند و هنگامی که اطلاعات جدیدی بدست می آورید یا به نکته ای عمیق درباره موقعیت کنونی خودتان پی می برید قطعاْ باید ذهنیت تان را تغییر دهید. این کار برای برخی از ما و در برخی از زمان ها کاری پر ریسک است اما انجام ندادن و باقی ماندن در وضعیت موجود کاری پر خطرتر است.


۳-افزودن تفکر سیستمی 

خیلی از مدیران کسب وکار عادت کرده اند تا جایی که می توانند در تصمیم گیری خود اطمینان و قطعیت داشته باشند. یک روش این است که تا جای ممکن متغیرها و احتمالات را حذف کرده و موضوعی که باید در مورد آن تصمیم بگیریم را جدا کنیم. این کار، عملی غیر واقعی است که در محیطی دارای ارتباطات سیستماتیک مانند کسب وکار، مانع از تمرکز برهدف در هنگام تمصمیم گیری می شود.

با اینکه تفکر طراحی این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اما این تفکر زمانی قدرت بیشتری می یابد که همراه با نگرش سیستمی اجرا شود. باید این مطلب را درک کنیم که همه چیز به هم متصل هستند و تاثیر تصمیمی که اینجا می گیریم را بدون شک در جایی دیگر خواهیم دید.


۴- اشتیاق واقعی 

اگر اشتیاق یا توجهی قلبی نسبت به کار خود نداشته باشید، ارائه طرحی ابتکاری و مهم در آن حوزه، کار سختی خواهد بود.توجه واقعی به انسان ها و محیط آن ها یکی از عناصر مهم تعهد واقعی نسبت به مشتری است. اگر کسانی که رهبری شان را به عهده گرفته اید چنین چیزی را درک و احساس نکنند.هرگونه تلاشی برای ایجاد تغییر، تلاشی بی نتیجه، گذرا و فاقد تاثیری عمیق و طولانی خواهد بود.

نوشته : پیمان امیدوار

کوچ حرفه ای توسعه فردی و کسب و کار 

از فدراسیون جهانی کوچینگ ICF امریکا